کد مطلب:321359 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106

جواب از اینکه اینها گمان کرده اند قیامت برپا شده است
چه قدر این جماعت عامی و جاهلند و چه مزخرفات به هم می بافند مقصودش از این تحقیق این است كه چون معتقدند كه قیامت سرپا شده و مردم همه عود داده شده اند و ملاحظه می كنیم كه هیچ كس شاعر نیست كه كسی از سابقین بوده و عود داده شده این است كه می گوید اگر هم شاعر نیستند شهادت خداوند كافی است و استدلال غریبی است خردل در این مقام مثل اعمال خلایق است ولو به قدر خردل باشد خداوند آن را خواهد آورد و شخص عمل كننده باید شاعر باشد نه نفس عمل من حیث نفسه زیرا كه عمل صرف صفتی است از برای شخص و استقلالی از برای او نیست و وجود او و شعور او و سایر صفات او همه بسته به صاحب صفت است پس اگر نظر به نفس عمل بكنی از خود هیچ ندارد و اگر نظر به صاحب صفت بكنی دارای همه چیز است و شخص معاد انسان است با اعمال خودش كه همه تابع وجود او هستند و البته وقتی كه محشور می شود هیچ چیز را از نفس خودش فاقد نیست چنان كه در اخبار بسیار فرموده اند و خداوند صریحا فرموده كه فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره و رؤیت عمل بدون شعور
و ادراك متصور نیست و فرموده است و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربك احدا و فرموده است یوم تجد كل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بینها و بینه امدا بعیدا و یحذركم الله نفسه والله رؤف بالعباد پس با این همه آیات صریحه و اخبار صحیحه كه از خوف اطناب ذكر نكردیم می توان شبهه كرد كه كسی كه بر می گردد شاعر نباشد كه برگشته و اگر شاعر نشد انفعال هم البته ندارد پس كیست كه آمده و كیست كه به جزای خود رسیده چه قدر كار را سهل كرده اند و این است كه فارغ البال هر چه می خواهند می كنند و والله كه تعقل و ادراك و شعور و انفعال آنها كه بر می گردند هزار مرتبه از اهل دنیا بیشتر است و هزار مرتبه بهتر از دنیا شاعر نفس خود هستند و در دنیا ممكن است كه شخص از خود فراموش كند زیرا كه اسباب غفلت جمع است و در آخرت ممكن نیست خلاصه و این كه فرموده است كفی بنا حاسبین یعنی از جهت حساب خداوند كافی است و اولیاء او كافی هستند زیرا كه در حساب ایشان سهو و غفلت و خطا نیست نه اینكه بنده شاعر نباشد كه عود كرده و همین كه خداوند بفرماید كه او است كه آمده و لو خود شعور نكند كافی باشد این كافی هست در خلقی كه از ابتداء شعور انسانیت نداشته اند و در لوح محفوظ پروردگار ثابت هستند و در مقام خود شعور و ادراكی از برای ایشان نیست و عود ایشان را امام (ع) عود ممازجه می فرماید یعنی به مبدأ خود برمی گردند و ممزوج می شوند و تعینی از برای آنها نمی ماند اما با عیان هم در علم خدا ثابت هستند و این مقصود از عود نیست زیرا كه علم خداوند مبدأ و عودی ندارد و عود این قسم خلق به همان طور است كه فرموده اند و ممتزج می شوند با اصول خودشان و اما انسان به واسطه شعور و ادراكی كه داشته در حد خود ممتزج نمی شود و مجاور است و همیشه باقی است و خود او استشعار بقای خود را می كند و عمل خود را می یابد و به جزای عمل خود می رسد و اگر بنا باشد كه به محض شهادت پروردگار امر بگذرد و خلق شعور نكنند پس كه معذب می شود كه منعم می شود پس باید كه همان طور كه فرموده كفی بنا حاسبین بفرماید كفی بنا معذبین و كفی بنا منعمین بصیغة مفعول و عجب خدای مهربانی است كه خود از عوض بنده عذاب می كشد و چه قدر بخیل است و محتاج كه جزای اعمال بنده عاید خود او می شود نعوذ بالله من غضب الله و استغفر الله قال الله تعالی ما خلقتكم لا ربح علیكم ولكن خلقتكم لتربحوا علی این سخنان كه مصنف در این مقام می گوید رایحه ی وحدت وجود می دهد چنان كه شنیدی و خواهی شنید و كفران ظاهر و بین است اما به قدر حضرات وحدت وجودی ما اینكه آنها هم جاهلند از این جماعت استنباط فهم و شعور نمی شود و باز گفته است یا نبی آنها ان تك مثقال حبة من خردل فتكن فی صخرة او فی السموات او فی الأرض یأت بها الله ان الله لطیف خبیر و مؤید
این بیان یومئذ لا یسئل عن ذنبه انس و لا جان یعرف المجرمون بسیماهم فیؤخذ بالنواصی و الاقدام قل اللهم فاطر السموات و الأرض عالم الغیب و الشهادة انت تحكم بین عبادك فیما كانوا فیه یختلفون.